آقای رعد

آقای رعد

حالا که همه نویسنده شدن منم بازی!
آقای رعد

آقای رعد

حالا که همه نویسنده شدن منم بازی!

ورژن آپدیت شده ی گوش من!

جهاز شنوایی 

ابتدا لازم می دانم از تک تک دوستانی که برای پُست قبلی کامنت گذاشتند و لطف کردن بنده را از تجربیات ارزشمندشان بهره مند کردند، تشکر کنم. با راهنمایی دوستان گرامی، یک نوبت دکتر گوش و حلق و بینی گرفتم که ایشان به جای شستشو از ساکشن استفاده کنند. دکتر جوان، سبزه و قد بلندی بودند و یک 206 داشتند. سر ساعت 13:15 دقیقه رسیدند و مستقیم به بخش پذیرش درمانگاه مراجعه کردند. با پرسنل سلام و علیک کردند و سوال کردند که کدام اتاق باید بروند. مسئولین پذیرش دکتر را به اتاق شماره 2 هدایت کردند و ایشان بعد از چند دقیقه که صرف استقرار و آمادگی شان شد، مهیای معاینه بیماران شدند. قبل از من دو نفر در صف بودند. یک خانمی انگار خیلی درد در هر دو گوش داشت. باز هم یادآوری می کنم به خودم، که سلامتی نعمت پنهان الهی است، منِ ناسپاس عبرت نپذیر، تا دچار اختلال یا اشکال در یک اندامی نشوم قدر نمی دانم. خلاصه بنده ی خدا، آن خانم و نفر بعدی رفتند و نوبت به من رسید. دکتر پشت میز نشسته بود و خیلی هم خوش برخورد بود. اطلاع دادم که 3 روز کامل از قطره مورد نظر استفاده کردم لطفا گوش راستم را بگشایید! یک لوله ی بلند از یک مشمعی در آوردند و از سینی ای که ابزارشان داخل آن بود یک لوله ی فلزی نقره ای بلند خارج کردند (اسم ها رو بلد نیستم، برای اصطلاحات تخصصی به خانم دکتر قره بالا مراجعه کنید) و لوله ی دوم را در لوه ی پلاستیکی اولی فرو نموده و استریل کردند و یک عدد قیف فلزی هم داخل گوش بنده کار گذاشتند. بعد یک چراغ قوه ای هم مثل کارگرهای معدن به سر بستند و حسابی برای جنگ با جرم های پلید و خبیث آماده شدند. آن سر لوله ی پلاستیکی را هم به دستگاه ساکشن که روی میز در پشت من قرار داشت، متصل کرده و روشن کردند. درد که نداشت، یک مقدار اذیت می کرد ولی خیلی کوتاه و بی دردسر بود، حداکثر 30 ثانیه ای تمام جرم ها را مرخص کردند. خدا همه پرسنل درمان را که صادقانه زحمت می کشند حفظ کند و از نظر مالی هم بی نیاز گرداند (همچنین همه مردم ایران را).

القصه الان صدایی می شنوم که قبلاً نمی شنیدم! مثلا صدای سایش شانه ام با لباس را حس می کنم. صدای کلیک موس بلندتر از قبل شده، اصلاً انگار گوشم Upgrade شده. خدایا شکرت.

ناچو

بالاخره پس از چند صباحی وبلاگش را آپدیت کرد و شکرخدا از وضعیت ایشان باخبر شدیم.

گواردیولا

منچستر سیتی با نتیجه یک بر صفر از سد اینتر میلان ایتالیا گذشت. واقعاً تسلیت به هواداران قدیمی اینتر و در عین حال تبریک و درود بر جناب پپ گواردیولا، الحق و الانصاف که امسال تیمی بسیار منسجم و پرقدرت روانه ی میادین کرد و در هر سه جبهه جنگ نیز فاتح میدان شد. نوش جانش.

به قول عمه خانم، بر روح پر فتوح لوکاکو ... (البته که فتوحی نداشت لوکاکو، کنایه است دیگر). عجب گل نزنیه این بشر. آقا با آن همه قد و هیکلی که تو داری، خدا وکیلی کاکرو یوگای کارتون فوتبالیست ها باید پیشت لُنگ بندازد، آخه دیگر توپ باید روی خط بهت می رسید تا گل کنی! از هفت متر دروازه، 5 مترش خالی بود ... بعد با زلاتان کُری میخوانی!


این پُست را با شعری زیبا اما بی ربط از استاد سعدی به پایان می بَرَم:


هر که عیب دگران، پیشِ تو آورد و شِمُرد

بی گمان عیب تو پیشِ دگران خواهد بُرد

گوشم گرفته ای دوست هوای گریه و غم ...

آقا این گوش سمت راست بنده، یک مقدار کمی، زیادی جرم ساز است. 5 سال پیش مجبور شدم بروم و شستشو بدهم. این چند روز گذشته، شب هنگام، مدت زیادی به طرف راست و در نتیجه روی گوش راست خوابیدم و گویا جرم ها طی پروسه ای شبیخون زده و راه ورود را سد کردند. خلاصه قطره ی گوش گلیسیرین فنیکه را تهیه کرده و مطابق دستور پزشک محترم، سه روز متوالی، هر 6 ساعت 5 قطره داخل گوش چکاندم. پایان روز اول باز شد. در انتهای روز دوم  نیمه باز بود و  کمی تا قسمتی ابری (گرفته). از دیشب تا الان که درحال تایپ این پست برای شما دوستان هستم کلاً طرف راست تعطیل است. تقریباً دیگر کلافه شدم و لحظه شماری می کنم برای شستشوی فردا. هی باید سرم را کج کنم سمت منبع صدا و اکثراً هم باید درخواست کنم مجدداً حرف شان را تکرار کنند. 

واقعاً نعمات خداوند را قدردان نیستم تا زمانی که یک ایرادی پیدا کنند، خودم که متذکر نمی شوم، باید از طریق بیماری و مشکل تلنگری بهم بزنند.