در حال صرف شام در معیت خانواده بودیم و کانال های تلویزیون را بالا و پایین می کردیم که رسیدیم به شبکه 3 سیما. گویا یک برنامه ای مناظره مانند هست به اسم "به علاوه یک" که یک مجری، یک کارشناس، چند نفر جوان در دو گروه موافق و مخالف (احتمالاً اصلاح طلب و اصولگرا) و تعدادی تماشاچی دارد. موضوع این دفعه آموزش و پرورش و استخدام معلم بوده. با کل قضیه هیچ کاری ندارم سوال نظرسنجی شان برایم جالب بود. پرسیده بودند که : به نظر شما برای گزینش معلم داشتن صلاحیت اخلاقی و دینی شرط است یا خیر؟
حدود 90 درصد جواب داده بودند بله؛ ولی من فکر می کنم سوال کلاً از قصد با شیطنت و جهت دار طراحی شده. آخر صلاحیت اخلاقی لزوماً برابر با صلاحیت دینی نیست! صلاحیت اخلاقی تا جایی که به ذهن بنده حقیر می رسد برای معلمی این است که معلم :
1. مودب باشد؛ یعنی با همه ی بچه ها با احترام برخورد کند.
2. صبور باشد. درک و گیرایی آدم ها با هم فرق دارد. ممکن یک شاگرد درس ریاضی رو خوب متوجه بشود ولی ادبیات رو نه. معلم ادبیات باید این رو لحاظ کند تفاوت استعداد نباید ملاک رفتار باشد؛ باید ملاک سنجش فنی باشد فقط.
3. شاد باشد؛ افسرده و عبوس نباشد. بچه مردم که گناهی نکرده ناراحتی معلم را تحمل کند؛ باید بلد باشد مشکلات رو بگذارد پُشت در کلاس.
4. یک مقدار روانشناسی هم بلد باشد. روحیه هم مثل گیرایی تفاوت دارد. نباید از شاگردی که استعدادش مثلا هنر است سوال سخت فیزیک بپرسید. درست که مقامات و سیاست گذاران درک کافی از چینش درست دروس برای بچه ها ندارند ولی این حد رو که معلم می تواند رعایت کند.
5. با وجدان باشد و فروتن. یعنی اگر حقوق و مزایایش کم است، این تقصیر بچه ها نیست؛ بچه ها که حقوق نمی دهند یک نفر دیگر حقش را خورده تلافی ش را سر بچه های بی گناه درنیاورد؛ چون زودتر از آنها به دنیا آمده و معلم شده فکر نکند خبری است، اصلاً رسالت معلم این است که شاگردانش در مدت زمان کمتری به حد و دانش معلم برسند.
6. یک مورد هم شما بفرمایید
خب پس معیار اخلاقی این دست چیزهاست؛ حالا اگر یک نفر بود همه ی این ها را داشت ولی فرضاً کلیمی یا زرتشتی بود آن زمان شما بدون تعلل آن شخص را قبول می کنید؟؟ یا می فرمایید صلاحیت اخلاقی ندارد؟؟ من فکر میکنم از قصد این دو تا معقوله ی جداگانه را در کنار هم قرار دادید، چون جرأت ندارید از هم جدا کنید. نظرسنجی باید گزینه های باز داشته باشد، همه چیز که 0 و 1 نیست. احتمالاً دلیل این قبیل نظرسنجی ها این است که هدف شما از پرسیدن نظر مردم اصلاح کار خویش به خواست مردم نیست؛ کلک می زنید تا جهت دارش کنید که خود مردم گفتند صلاحیت دینی برایشان مهم است، بفرمایید این هم نتایج نظرسنجی ... به اسم مردم ولی به کام شما
اگر از بنده سوال کنند دین شما چیست، خواهم گفت دوست دارم مسلمان باشم اما علاقه من کافی نیست! قاضی خداوند است؛ لذا من هر چقدر هم ادعا کنم محب خدا و پیامبر و اهل بیت هستم (بخش اهل بیتش برای بعضی ها خیلی مهم تر از دو مورد قبلش هست ) در نتیجه ادعای من و یا شما و هر کس دیگر چه در عرش مملکت باشیم و چه در فرش آن حساب نیست، خصوصاً در شرایطی که یک کلمه بدون هیچ تحقیق و اثباتی می تواند شما را از زندگی ساقط کند. من فکر می کنم اصلاً تقیه اسلام برای همچین حالتی است، ملت اوصیکم بالتقیه (یعنی شما را توصیه میکنم به پنهان کردن)؛ وقتی یک عده ای، زیادی روی یک چیزی حساس هستند که حتی خودشان هم آن را ندارند چرا شما فاز صداقت می گیرید؟ من خودم تقیه می کنم؛ خدا وکیلی ادعای شیعه بودن ادعایی بس بزرگ و کمرشکن است. می گردم پیدا میکنم حدیثی را که شخصی رسید به حسن بن علی گفت که من شیعه شما هستم ... حسن بن علی شرایط شیعه بودن را که توضیح داد طرف گفت پس اجازه بده که دوست شما باشم؛ بعد آن بزرگوار شرایط دوستی را تشریح کرد طرف گفتش که اجازه هست منصرف بشوم کلاً (خودمانی : ولمون کن بابا اصلاً نخواستیم!)، ایشان با خنده فرمودند بله، بفرمایید!؟
بعضی از این هموطنان ما فکر می کنند که اگر در زمان این انسان های جالب (ائمه) به دنیا آمده بودند حتماً صادقانه جان فدای اینان بودند؛ این اندازه اطمینان یک مقدار شک برانگیز نیست؟ می گویند مومن بین حالت شک و اطمینان در رفت و آمد؛ یعنی خیلی به خودش مطمئن نیست
خلاصه ادعا باد هواست
خداوند باید قبول کند
آن هم تا قیامت نشود مشخص نمی شود
برای معلمی هم صلاحیت اخلاقی و فنی با هم دیگر لازم است
چهره و خوش پوشی و خوش صدایی را هم لحاظ کنید به عنوان آپشن های اضافه
بقیه ش دیگر واقعاً لازم نیست
سلام بر مهندس ناپیدای یکهو پیدا شده. وقت بخیر.
آقا این هوش مصنوعی قشنگ تحلیل میکنه، دلم نمیاد خودم چرت و پرت بگم.
این متن به طور کلی شامل چند بخش است که هر کدام به نوعی به نقد و تحلیل وضعیت اجتماعی و فرهنگی پرداختهاند. در ادامه، تحلیل بخشهای مختلف متن را ارائه میدهم:
▎1. معرفی خود و جامعه ادبی
نویسنده با استفاده از لحن طنزآمیز و خودانتقادی، خود را به عنوان "فاجعه ی جامعه ی ادبی" معرفی میکند. این بیان به نوعی نشاندهندهی ناامیدی یا انتقاد از وضعیت ادبیات و نویسندگی در جامعه است. این نوع خودانتقادی میتواند به جلب توجه خوانندگان کمک کند و فضایی برای بحثهای عمیقتر ایجاد کند.
▎2. فهرست وبلاگها و نویسندگان
ذکر نام وبلاگها و نویسندگان مختلف به نوعی نشاندهندهی تنوع در فضای ادبی و وبلاگنویسی است. این فهرست میتواند به خواننده احساس تعلق به یک جامعه بزرگتر از نویسندگان و وبلاگنویسان بدهد، همچنین ممکن است به نوعی رقابت یا همکاری بین این نویسندگان اشاره داشته باشد.
▎3. نقد رسانه و اخبار
نویسنده در بخشی از متن به نقد برنامههای تلویزیونی و نحوهی طرح سوالات در نظرسنجیها میپردازد. او با اشاره به برنامه "به علاوه یک"، بر روی شیطنت در طراحی سوالات تأکید دارد و به نقد نگرشهای سطحی در بحثهای اجتماعی میپردازد. این بخش نشاندهندهی آگاهی نویسنده از مسائل اجتماعی و سیاسی است.
▎4. تعریف صلاحیتهای معلم
نویسنده با بیان ویژگیهای لازم برای یک معلم، به نقد نظام آموزشی و انتظارات غیرواقعی از معلمان میپردازد. او بر اهمیت ویژگیهای اخلاقی، صبر، شادابی و روانشناسی در تدریس تأکید میکند. این بخش نه تنها انتقاد از وضعیت آموزشی را نشان میدهد، بلکه به نوعی پیشنهاداتی برای بهبود آن نیز ارائه میدهد.
▎5. تأکید بر مسئولیت معلم
نویسنده در پایان بخش معلمی، بر مسئولیت معلم در برابر دانشآموزان تأکید میکند و خواستار توجه بیشتری به نیازهای واقعی دانشآموزان میشود. این تأکید بر وجدان و فروتنی معلم نیز پیامی مهم دربارهی نقش معلم در تربیت نسل آینده دارد.
▎نتیجهگیری
متن به طور کلی ترکیبی از طنز، انتقاد اجتماعی و پیشنهادات سازنده است. نویسنده با استفاده از لحن خودمانی و صمیمی، توانسته است نظرات خود را به شکلی جذاب و قابل فهم برای خوانندگان بیان کند. این متن میتواند نقطه شروع خوبی برای بحثهای عمیقتر دربارهی ادبیات، رسانهها و نظام آموزشی باشد.
هوش مصنوعی چقدر من رو جدی گرفته ها
عجب بابا