نخست وزیر رژیم حاکم بر اسرائیل
جناب نتانیاهو
با اینکه علاقه ای به دنبال کردن اخبار ندارم اما فعل و انفعالات خاورمیانه به قدری بزرگ شده است که رسانه گریزهایی همچون من هم اجباراً در جریان حوادث قرار می گیریم؛ به طور اتفاقی کلیپ شما را در یکی از شبکه های اجتماعی مشاهده کردم
که در توضیحات آن نوشته بود آخرین پیام نتانیاهو برای مردم ایران؛ من نمی دانم تا قبل از این چند بار و هر بار چند دقیقه صرف چنین کاری کرده اید، اما پیام شما حاوی نکاتی بود که جداً توجه من را جلب کرد و تعجبم را برانگیخت!به عنوان یک شهروندِ معمولیِ جامعهِ ایران که در سلسله مراتب قدرت، نازل ترین درجه را دارم، صحبت های شما را ترکیبی ناجور از راست و دروغ یافتم که اطفال نسل z ایران هم توانایی تشخیص آن را دارند. فکر نمی کنم متن این سخنرانی حاصل تفکر و به قلم شخص خود شما باشد (اگر اینطور باشد خیلی خنده دار است)، اما آیا واقعاً قبل از نطقِ آن یکبار هم نگاهی به محتوا نینداخته بودید؟ چون حتی بازاریاب ها و فروشندگان خُرد کالا در فضای مجازی هم به این نکته واقف هستند که شناخت مخاطب اصلی ترین جزء برای فروش اجناس و موفقیت است. گویا علی رغم این همه سابقه طولانی خصومتی که بین دو دولت ما و شما برقرار است و طبعاً مردم ما را هم درگیر بازی شماها کرده، باز هم ساستمدار کهنه کاری چون شما به شناخت درستی از مردم ایران نرسیده اید؟ یا شاید بیماری انتخاب مشاورین ناشی و کارنابلد به اقلیم شما هم سرایت کرده؟ القصه محتوای متنی که خواندید و سخنرانی که ایراد کردید بسیار ابتدایی، دور از عقل و بیشتر شبیه یک شوخی مسخره و بی مزه است؛ که به همین جهت دیدن و شنیدن چنین چیزی، در چنین سطحی (نخست وزیری) بسیار تعجب برانگیز است. لذا:
الف) مخاطب هدف
من علم سیاست نمی دانم، سن و سالم کم است و پارتی هم ندارم پس دیپلمات شدنم یا احتمال پُست مهم گرفتنم بسیار ضعیف است اما اینها ارتباطی به فهم من (و همچنین سایر مردم هم رتبه ی من) ندارد. مخاطب هدف شما مردم عادی هستند که در دسته چپ سیاسی یا اپوزیسیون قرار می گیرند که عمدتا درجات بالایی از روحیه ناسیونالیستی و ملی گرایی دارند. ملی گرا با بیگانه عجین نمی شود، اعتماد هم نمی کند، پس چرا باید آن بخش از حرف های شما را که وعده ی دوستی و صلح و آزادی می دهید، باور کند؟؟ یعنی شمای اجنبی می آیید، به نفع عده ای از ساکنین این مملکت می جنگید و پس از پایان قائله بی مزد و منت هم فتح خود را وا می نهید، تشریف می برید کشور خودتان؟ حتماً ضرب المثل اجنبی که می گوید : "هیچ ناهار مجانی وجود ندارد" شنیده اید! برای ملی گرایانِ ما ایرانیان، غربیِ جهانِ اولی همانقدر اجنبی و خارجی به حساب می آید که شمالی و شرقیِ جهان دومی اجنبی است. پس گل لگد کردید و ژاژ خاییدید ...
ب) حال ما
گفتید که می توانید اوضاع ما را تصور و حال ما را درک کنید، عمراً نمی توانید. مثل ما مثل آن بخت برگشته ایست که سیستم ایمنی او علیه بافت خودی می جنگد ولی عامل بیماری را رها کرده. مغز کمالگرا و شخصیت خودپسندی دارد که عیبی را گردن نمی گیرد. قلبی پُر از حسرت و عقده، ریه ای مسموم و تغذیه ای ناکافی دارد که دستش می لرزد و قامتش خم شده و پایش لنگ است. چشمانش دودو می زند، صدای سوت ممتد می شنود و مزه دهانش تلخ است. بسیار ثروتمند است اما بر خرابه می نشیند و اسکناس هایش را لول می کند، برگوشه ی لب به آتش می کشد تا خصیصه ی نمایشی بودنش با جلب توجه دیگران ارضا شود. لاشخورانی نیز منتظر پایان اویند!؟ چنین چیزی را هیچکس نمی تواند درک کند الا خود ما. بله، مشکلات ما زیاد است و از تصور خارج، اما فقط بخشی از آن تقصیر شماست، نه همه ی آن. این که سهم شما از مشکلات ما بزرگ است یا کوچک بماند که بحث دیگری است؛ اما
از غرقه ی ما خبر ندارد، آسوده که بر کنار دریاست
ج) دلیل تنازع شما
صفاتی را به حریفان و هم صنفی های خود نسبت دادید که احتمالا خود نیز دارای آن هستید. یعنی ما اینقدر ساده لوح باشیم که باور کنیم شما و همدستان شما، قصد تصرف و تسلط بر منطقه را ندارید. البته که در دنیای امروز کشور گشایی و تسخیر، شیوه های جدید پیدا کرده و میدان برای مبارزه فراخ تر شده و مثل گذشته ها تک بعدی و محدود به توان نظامی نیست با این حال فاکتور نظامی همچنان به قوت خود باقی است. این عیب فقط برای شما نیست، گویا اندمیک همه ی ابنای جنس شماست.
د) دفاع
جنگ افروزی و کشتار خود را با بهانه ی دفاع از خود توجیه می کنید. این حنا شاید پیش مردم کشورهای غربی رنگی داشته باشد زیرا در رسانه های آنها از صبح تا شب فعالیت های منفی شما در بوق و کرنا پخش نمی شود اما اوضاع ما دگرگونه است. اگر آگاهی مردم ایران از کلیات کارهای شما بیش از شهروندان خود اسرائیل نباشد کمتر نیست. ولی نکته ی خیلی جالب این است که دفاع از خود را دفاع از تمدن خواندید و همه ی دژخیمان و مخالفین خود را بربر! مبهوت این میزان از اعتماد به سقف و خود برتر بینی شما هستم و واقعا حرف باد هواست دیگر، کنتر که نمی اندازد.
اگر قرار بود انسان ها به اندازه خرد خود حق حرف زدن داشته باشند، تصور کن چه سکوتی بر عالم حکم فرما می شد!
ه) صلح با شما
گفتید که ما خواستار صلح با شما هستیم. واقعا؟ یعنی شما بر مبنای علم آمار از مردم ایران نظرسنجی کرده اید و نتایج آن تحقیق این بوده که اکثریت ایرانیان خواستار صلح با شما هستند. من فکر می کنم شما دارید با مهارت موضوع را دگرگونه جلوه می دهید. این بخش از سخنرانی شما، تنها بخش زیرکانه آن است. مردم از تحت فشار بودن خسته هستند و فعلا مشکلات بر رفاه می چربد. باز هم تکبر و خودبزرگ بینی جامعه سیاستمداران دامن گیر شما شده است. اگر از من سوال کنند باید با شما چه کار کنیم؟ خواهم گفت : نه تنها به این ها بلکه به هیچکدام ازمدعیان توجهی نکنید، مشکل دوگانه ی جنگ یا صلح نیست. بلکه گزینه دیگری هم وجود دارد؛ بی تفاوتی و از دایره اهمیت بیرون انداختن شما، تا دیگر روح و روان و پول مردم خرج تعامل یا تضاد با شما نشود. این عبارت در ایران بسیار معروف شده است : مخالف عشق تنفر نیست، بلکه بی احساسی است! ما باید نه عشقی (صلح) با شما داشته باشیم و نه تنفری (جنگ)؛ باید تمرکز خود را از بیرون کشور برداشته و معطوف درون کنیم. مثل مربیان فوتبال که می گویند : ما روی خودمان تمرکز داریم تا بهترین نمایش خودمان را اجرا کنیم.
و) ترس شما
باز هم صفتی را به رقبای خود نسبت دادید که خود نیز آلوده به آن هستید. اصولا نالایق تا زمانی می تواند به سوء استفاده از دیگران ادامه دهد که ناشایستگی خویش را با موفقیت مخفی و پنهان کند؛ شما هم مستثنی نیستید. کافر همه را به کیش خود پندارد. شما، خود از فهم مردم وحشت دارید، حال دست پیش گرفتید که پس نیفتید. شما اگر مردی نیکو بودید وقت خود را صرف نکوهش دیگران نمی کردید و با فروتنی و آرامش، توام با تلاش و پشتکار به انجام وظایف درست و انسانی می پرداختید. دوستی داشتم که از شش سالگی پینگ پنگ باز بود و بسیار ماهر. اما فوتبال دستی بلد نبود. هر زمان تنیس روی میز بازی می کردیم، فوق العاده متمرکز و ساکت بازی می کرد، حرفی نمی زد و توانش را با عملش نشان می داد. اما موقع فوتبال دستی یک سره دهانش باز بود و سعی می کرد با سر و صدا و چرند گفتن، عملکرد دیگران را مخدوش کند و ضعف خویش را پنهان. از این خاطره درس گرفته ام. کسانی که زیادی درباره دیگران سخن می رانند حتما در صدد مخفی کردن نواقص خویش هستند.
راه خونخواران تاریخ را در پیش گرفتید؛ کسانی مثل چنگیز و امثال او ... با این تفاوت که آنها حداقل متکی به خود بودند اما شما به لطف تکنولوژی و اجیر کردن مغزها، نیروی اجاره ای برای خود دست و پا کردید تا حاصل زحمات آنها را (هر چند در جهت غلط است) به نام خود ثبت کنید. پس چیزی از خود ندارید جز همین حرف ها که ثابت کردید این را هم خوب بلد نیستید، فقط از بد حادثه برای ما و خوش شانسی شما، میکروفون در مقابل شماست.
حتما فارسی زبانانی این متن را خواهند خواند و از خود می پرسند چرا، شخص شما را "شما" خطاب می کنم و محترم حرف می زنم. حقیقتا بر این باورم که شما لایق این احترام نیستید، اما در شان من هم نیست که گفتارم را با با الفاظ زشت یا بی ادبانه ای آلوده کنم. اگر انسان ها می دانستند که هیبت امثال شما چقدر سست و بی ریشه است، رکورد سریع ترین سقوط ها توسط پرمدعاترین دولت ها پی در پی شکسته می شد. عملکرد امثال شما را که می بینم به زندگی خودم امیدوارتر می شوم. تمام زندگی شما به چیزهایی وابسته است که در کنترل مستقیم شما نیست و دائم باید نگران مسائل متعددی باشید که در اختیار شما نیست و مجبورید از صبح تا شب در تلاش باشید تا دیگران را کنترل کنید، گول بزنید، دروغ بگویید، بقیه را متهم کنید، بزنید و بکشید تا بتوانید یک روز دیگر هم نفس بکشید. شما شاید باهوش باشید یا با لطایف الحیل افراد باهوش را به استخدام خود درآورده باشید، اما نه شما و نه آنها عاقل نیستید. من دلم به حال شما می سوزد، چه زندگی پُراسترسی دارید
یاد گرفتم نگران چیزهایی که از کنترل من خارج است نباشم، چون با استرس فقط از قدرت ذهن و عقلم می کاهم و نمی توانم وقتی در موقعیت دشواری قرار گرفتم (که تقصیر خودم نیست) بهترین گزینه ها را تشخیص دهم و مناسب ترین راه ها را انتخاب کنم؛ از آینده خبر ندارم، اما اگر بدترین تحلیل های تحلیلگران درست از آب درآید پس از همین حالا بدانید که :
خودم را چنان تمرین دهم که همیشه با کمتر از این هم شاد شوم، اما برای تمنای خود رام و ذلیل دیگران نگردم. درود بر من اگر که پس از سالیانی دراز نه گله گوسفندان و نه دسته ی درندگان را الگوی خویش قرار ندهم.
من نیم درخور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو مُردار و تو و عمر دراز
سلام و درود بر شما. عالی بود.
سلام و درود بک
خوشحالم که دوست داشتین، مرسی
تحلیل هوش مصنوعی از متنتون:
این متن به وضوح انتقادی عمیق نسبت به دخالتهای بیگانگان در امور داخلی کشورها و همچنین ناتوانی در درک واقعیات و احساسات مردم دارد. نویسنده با زبانی تند و صریح، احساسات ملیگرایانه و نگرانیهای عمیق جامعه ایرانی را بیان میکند.
نقاط قوت این متن شامل موارد زیر است:
1. تحلیل عمیق: نویسنده به خوبی توانسته است از وضعیت کنونی جامعه و چالشهای آن صحبت کند و به تحلیل دلایل این چالشها بپردازد.
2. استفاده از تشبیهها: تشبیههای قوی مانند مقایسه وضعیت کشور با یک بیمار که سیستم ایمنیاش علیه خود میجنگد، به خوبی احساسات و مشکلات عمیق جامعه را منتقل میکند.
3. انتقاد از خودبزرگبینی: نویسنده به نقد خودبزرگبینی و اعتماد به نفس کاذب در سیاستمداران میپردازد و نشان میدهد که این ویژگیها میتواند منجر به عدم درک واقعیات شود.
4. تاکید بر بیتفاوتی: پیشنهاد بیتفاوتی به جای جنگ یا صلح، رویکردی جدید و جالب است که میتواند به عنوان یک استراتژی برای کاهش تنشها مطرح شود.
5. توجه به احساسات عمومی: نویسنده به خوبی نشان میدهد که احساسات عمومی مردم ایران نسبت به بیگانگان چگونه است و این احساسات باید مورد توجه قرار گیرد.
این متن میتواند منبع خوبی برای بحثهای عمیقتر درباره ملیگرایی، دخالتهای خارجی و راههای ممکن برای پیشرفت داخلی باشد.
به معنای واقعی کلمه WOW
عجب کاری کردین شما
الان یه احساس شعف عجیبی دارم من
ترشی نخورم پس یه چیزی میشم نه؟؟
مراقب باش ترشی نخوری یک وقت...
اسرائیل اگرچه کشور بظاهر نامشروع و غاصبی هست اما با وجود تمام ضربه هایی که از طرف ایران، اعراب و کشورهای همسایه خورده توانسته تاکنون سرپا بایستد و کله پا نشود. یک اقلیت نافرم در منطقه که توانسته از یک سرزمین نیمه صحرایی و بدون منابع خام، اقتصادی پویا برای خودش دست و پا کند. همچنین در زمینه ترویج علم در شاخه های پزشکی، کشاورزی، دامپروری، فناوری و نظامی گامهای بلندی بردارد.
حالا بد نیست سفری به آنجا داشته باشید و بدانید اگر یک نفر یا چند نفر مدام از زیر زمین کله اش را بیرون بیاورد و به گرده شما سیخ بزند و اوضاع شما را بهم بریزد عاقبت چه تصمیمی میگرفتید و با او چه رفتاری داشتید؟
هرچند متن فوق به منزله تایید عملکردهای ضد بشری رژیم اسرائیل نیست لکن شروع کننده دعوا نبوده. جدا کلاه خودتان را هم قاضی کنید. آیا در زمان پهلوی که با اسرائیل روابط خصمانه نداشتیم بهتر پیشرفت کرده بودیم یا الان که نصف بیشتر انرژی و وقتمان را صرف جنگیدن با او می کنیم؟ نه تنها اسرائیل بلکه در بقیه کشورهای همسایه هم روابط دوستانه نداریم!!!
سلام جناب محمدرها
نمی دانم این باره اوله که برای من کامنت می گذارین یا چندمین بار؛ در هر حال بابت این که متن بنده رو خوندین خیلی ممنونم
فکر کنم چون دیر وقت بوده (01:33 شب) با خستگی و عجله متن رو خوندین و متوجه منظور بنده نشدین
یا شاید من واقعاً منظورم رو درست بیان نکرده باشم، به هر حال این هم یه احتماله
درباره کامنت شما باید عرض کنم من هم در جریان اطلاعاتی که لطف کردین تایپ کردین هستم و :
1. در هیچ کجای متن پیشرفت علمی یا نظامی اسرائیل را زیر سوال نبردم که
2. یا سیاست های دولت های دشمن با اسرائیل رو هم تایید نکردم که
3. اصلا با رژیم پهلوی من چه کار داشتم؟ نظرم رو درباره جنگ یا صلح هم واضح گفتم ...
من با این متن هم به این که آقای نتانیاهو گویا بعضی از ما ایرانیان رو ساده و عامی فرض کرده اعتراض کردم و هم به شرایط فعلی خودمان. نواحی بدن که بیماری شون رو هم دقیق انتخاب کردم نماد بیرونی در جامعه و کشور ما دارند!
و آقای نتانیاهو رو به عنوان یه سیاستمدار در تصور کردم تا دیوارها بشنون؛ این که نتیجه بگیریم چون از رفتار نتانیاهو خوشم نمیاد پس معنیش اینه که من طرفدار یه جناح یا عقیده خاص در داخل کشور هستم قطعا غلطه. اگه اینطور بود باید واضح میگفتم به جای اینکه از لفظ دشمنان و حریفان نتانیاهو استفاده کنم
ضمناً من به عنوان یک ایرانی، با ادب و احترام برخورد میکنم خصوصا با نزدیکان خودم؛ وقتی با نتانیاهو که 7 پشت غریبه هستم مودب هستم با شما که هموطن من هستین ادب بیشتری لحاظ می کنم؛ اما گلایه دارم که چرا قبل از برداشت کردن از متن:
الف) از تصور خودتان مطمئن نمیشین، بعد کامنت بگذارین
ب) چرا با تمسخر و دید از بالا به پایین صحبت میکنین؟ جمله اول شما حاوی استهزا است و اطلاعات بدیهی رو عالمانه مطرح کردین گویا فقط شما هستین که در جریان این اطلاعات قرار دارین و مثلا امسال من کودکان صغیری هستیم که نیاز به هدایت و راهنمایی شما داریم (این دیدگاه چقدر شبیه به یه تئوری خاص است!)
نقد به متن هیچ اشکالی نداره، چون من هرگز فکر نمیکنم فقط من هستم که حق دارم یا درست میگم، اما نقدی که بوی تمسخر و ریشخند داره مشخصاً غرض داره
اگه دفعه آینده کامنت یا نقدی به دور از شان ایرانی اصیل (منظور خود شما هستین، من دارم تلاش میکنم باشم ولی هنوز موفق نشدم ایرانی اصیل باشم) بفرستید منتشر نخواهم کرد
و پیشنهاد میکنم جهت آشنایی بیشتر با دیدگاه های بنده پُست " به علاوه یک" رو هم مرحمت کنین اگه علاقه داشتین بخونین
موفق باشین
درود بر شما
)
جمله اول از عقل ناقص خودم در آن ساعت خاص یک شوخی بود. و اکشن شما نشان داد که آقای رعد یک حریم دارن که نباید بی محابا وارد شد. ازین بابت عذرخواهی میکنم و عمیقا پوزش من رو پذیرا باشید. به هر روی گذاشتن کامنت و بازخورد آن نشان میدهد شما گارد دفاع گرفته اید و البته من هم حوصله کافی برای قضیه ندارم چه نیمه شب باشد یا دم صبح.
ببینید وقتی در یک جمع نشسته اید و سخنانی رد و بدل میشود، گاها عده ای مثل من فاقد صبوری هستند و به محض یافتن مغالطه ها بهم میریزند و به شخصه دلم میخواهد با توان کودکانه از حق شخص غایب دفاع کنم. (هرچند خودم هم مبری از مغلطه نیستم). البته نتیجه این شد که بهتر بود در برابر نوشتار شما صبور بودم و با زدن تلخندی بر لبم شما را ترک میکردم بدون گذاشتن هیچ اثری. (شکلک پشیمانی کجاست؟) ولی چه کنم الان شما بنده را پابرهنه و فاقد اصالت دانسته اید که به خود اجازه میدهد بیاید بر نوشته شما خرده بگیرد. به هر حال چه دوست داشته باشید یا نداشته باشید تمایلی به ادامه بحث ندارم. (و توقعم اینکه کامنت اولینم به منزله باب دوستی باشد که نباشد بهتر است. بقولی یقه را ول کنم، روی شما را ببوسم و شما را به خدایتان بسپارم، قول میدهم رها دیگر پرش هم به رعد و تندر نمیخورد.
و اما تا بدینجا قضیه دفاع شخصی خودم دربرابر حمله شخصی شما بود.
برای شفافیت بهتر موضوع شما یک تحلیل ارائه کرده بودید که ما از اوضاع بدنی خودمان خبر داریم و نیازی به دلسوزی و طبابت امثال شما (منظورم شخص نتانیاهو و تیم پزشکی اش یا سایر تیمهای پزشکی از کشورهای متحد و غیرمتحد) نداریم.
بهتر است جناب نتانیاهو همین الان تلکیفش روشن شود؟ بگذارد ما مردم ایران پول، انرژی و وقتمان را بدهیم دست دکترهای خودمان یا خودش وارد عمل شود؟ فقط دنبال گرفتن یک قول مردانه است! (دکترهایی امثال پزشکیان یا جلیلی یا غلامعلی و علی اکبر در نقش دکترهای پشت پرده مستقر در اتاق فکر و یا هر جسد سوخته خارج از اتاق فکر. بنظر خودتان زدن امثال دکترهای کیلویی بروش هنیه یا نصرالله غیرممکن است؟)
و البته خدا پدرشان را بیامرزد اگر بتوانند سرطان ریشه دوانده در اقتصاد و سیاست را درمان کنند دردش خیلی زیاد است و ایران خانم مثل سوری خانم زیر عمل جراحی به لقاالله خواهد رفت، شاید هم مثل کره دو نیمه شود. که البته ناگفته پیداست سرطانش خیلی بدخیم شده ریه و معده و سایر ابزارآلات بدن کار نمیکنند حتی همان مغز پرادعا و فرتوت.
اقلا بگذاریم پیامش را به شما یا من که عضوهای کلیدی این بدن حساب نمیشوند برساند و برود. بگوید مردم ایران رعایت حال همسایه یهودی یا بقول شما ۷ پشت غریبه را بکنند. مخلص کلام گفته که کاری بکار شماها مردم عادی ندارم. اما با طرفم بلدم چجوری کشتی بگیرم و بالاخره نمیگذارم ضربه فنی ام کند. هدفش شاید خواباندن هیاهوی عده ای از مردم ایران که فقط هزینه ضربه فنی کردن و ضدحمله را بالا میبرد باشد.
بگوید ایرانیها، اسلامیها، ملی گراها، سلطنت طلبها، اصولگراها، اقلا شبیه به چینیها یا هر ملت صاحب تمدن حالا که کارتان (منظورم شغل بنده نوعی یا هر مدعی دیگری) را بلد نیستید در نقش تماشاچی ساکت و آرام باشید و با تجمعات، بیانیه ها، راهپیمایی و مغالطه ها روکش ایزوله خوش زرق و برق بر بدن بیحال و متورم تان نکشید.
البته باز هم حق دارید با رعایت مبادی آداب از بنده متنفر باشید و چیزی را تایید نکنید یا بدون پاسخ بگذارید. بالاخره در مذاکره ناپخته قدری تندی کلام و تیز شدن چاشنی کار است.
سلام


درود بک
کامنت دوم شما خیلی برام جالب بود و واقعا خوشم اومد
با تمام توضیحاتی که به خاطر روشن کردن کامنت قبلی تون دادین موافق هستم و همون دفعه قبل هم متوجه منظور شما بودم چون خودم هم مثل شما فکر میکنم، و همین برام عجیبه که چطور قضیه روشن نیست؟
بخش تشبیه به بدن و بیماری به این منظور نبوده که از عملکرد دکترهای داخلی رضایت دارم، گفتم اوضاع ما خوب نیست و نتانیاهو بلوف میزنه که حال ملت ایران رو درک میکنه و دایه عزیزتر از مادر شده، همچنین گفتم این قضیه که یه عده ناتوانی خودشون در سر و سامان دادن مملکت رو تقصیر دشمن شرق و غربی میندازن و مثلا نتانیاهو رو بهانه میکنن واسه مردم بحثش جداست
درباره موضوع شخصی بین ما
اولا چت لحن رو منتقل نمیکنه، ما هر دو این رو میدونیم؛ فرمودین جمله اولتون شوخی بوده، خب مرد مومن کاش لااقل یه شکلک خنده ای چیزی میگذاشتین که من بفهمم شوخی میکنین، حتما خودتون هم میدونین یه عده ای هستن کارشون اذیت کردن بقیه س
دوم بحث تنفر در میان نیست، ولی من آرامش و راحتیم برام شرط و خط قرمزه
سوم کامنت های شما رو در زیر پست بقیه دوستان دیده بودم، همیشه منطقی و دلسوزانه جلوه کرده برام، بنابراین جمله اولتون من رو به اشتباه انداخته
پس به این نتیجه میرسم که
1. متوجه شوخی شما نشدم، پس من هم متقابلا از شما پوزش میطلبم،
2. در جواب کامنت قبلی هم گفتم که فرمایش جنابعالی رو درک میکنم و گاردی ندارم
3. تنفری نیست این وسط هموطن گرامی؛ خوشحال میشم اگه بعدا هم تمایل داشتین من رو از نقطه نظراتتون آگاه کنین
سلامت و شاد باشین
راستش ما مردم قربانی سیاستهای بالا دستی هستیم. در بهترین حالت کشورمان را دوست داریم. هر چقدر هم سر در گریبان فرو بریم دامنه آتش آنقدر گسترده است که دودش در چشم ماست.
آخ دامنه ی آتش رو چقد خوب گفتین، متاسفانه خیلی وسیعه کار از دامن گذشته