الان که در حال نوشتن این پست هستم، نسیم خنکی می وزد و صدای آن از لای توری پنجره اتاق به گوشم می رسد. تابستان ما با هوایی دلنشین آغاز شده است. امیدوارم که در طول این سه ماه حس و حال و انگیزه و انرژی خودم را برای انجام دادن کارهایی که دوست دارم حفظ کنم. یادگیری آشپزی و نویسندگی دو مورد از مواردی است که تصمیم گرفتم دنبال کنم. از دوستانی که در پست قبلی بنده را درباره آشپزی راهنمایی کردند خیلی سپاسگزارم، استفاده کردن همزمان از دستورهای پخت چند سایت، اپلیکیشن های موبایل و ویدئوهای یوتیوب چند مورد از پیشنهادات دوستان محترم و دوست داشتنی وبلاگستان بود. در راستای یادگیری نویسندگی یک کتاب کوتاه 110 صفحه ای از کتابخانه عمومی شهرمان امانت گرفتم. عنوان کتاب داستان نویسی آسان است، اثر آقای عباس عابد ساوجی. قبلاً اسم ایشان را نشنیده ام. اما فهرست کتاب ها را که نگاه کردم این کتاب به نظرم برای من که مبتدی و تازه کار هستم، مناسب آمد. با توجه به حجم کم کتاب مشخص است که سطح کتاب مقدماتی است. باید با ساختار انواع نوشتن داستانی و غیرداستانی آشنا بشوم و هر کدام را مدتی تمرین کنم تا ببینم کدام مطابق طبع و ذوق من است. بخش داستان نویسی و نگارش کتابخانه به نظر خیلی غنی می آمد. احتمالاً در این هر دو زمینه کتاب های اصلی را داشت. واقعاً امیدوارم بتوانم هر چه سریعتر اصول پایه و مقدمات را فرا بگیرم ...
شما هم اگر کتاب یا دوره ای می شناسید لطفاً به من معرفی کنید.
پایان فصل بهار
به آخرین روز بهار سال 1402 رسیدیم. خوشبختانه در شهر زیبای ما، در اکثر ایام بهار امسال، ورزش نسیم خنک داشتیم و واقعا کمتر از انگشتان دو دست، روزهای گرم را تجربه کردیم. امیدوارم تابستان هم خیلی گرم نباشد تا مردم اذیت نشوند. همچنین امیدوارم همگی زنده باشیم و بهار سال آینده را هم ببینیم
والیبال
گویا در سه ست متوالی به ایتالیا باختیم. من بازی را ندیدم. ایتالیا یک بازیکن دارد که اسمش ایوان زایتسف است. مشخص است که اصالت روس دارد و پدرش هم پاسور اسبق اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده که همین اخیراً درگذشته است. من که بازی را ندیدم، نمی دانم زایتسف بازی کرد یا نه ... ولی این بشر 2 متر قد دارد و عجب اسپک هایی می زند
شام و آشپزی
پیروی بحث های گذشته و به توصیه اهالی محترم و دوست داشتنی بلاگستان، بنده روی به یادگیری مقدمات آشپزی آوردم. در این زمینه خدا را شاکرم که هیچ کدام از شما توانایی دیدن من در حین مثلاً آشپزی کردن را ندارید بسیار کند، مانند لاک پشت. اگر بدانید با چه بدبختی دیشب سیب زمینی ها را خلال کردم. تا این لحظه توانایی آماده کردن یک صبحانه ی قابل قبول را دارم. سبزی هایی که در خانواده ی سبزی خوردن قرار می گیرند را تقریباً می شناسم؛ خودم عاشق شاهی ام. در درجه های بعدی، به ترتیب تره و ریحان، پیازچه و تربچه را دوست دارم. دیگر به بقیه سبزی های این خانواده علاقه ای ندارم. هر وقت هم می خواهم سبزی خوردن از وانتی بگیرم (چون ارزان تر است!) تأکید می کنم که شاهی را افزون کن، بر شاهی بیفزای! در پاک کردن این سبزی ها کند هستم و مادرم دائم از اتاق فرمان تذکر می دهند که زردها را ننداز
پاک کردن گوشت سفید و قرمز را بلد نیستم. با ماهی هم که اصلاً جور نیستم. واقعاً ترجیح می دهم جناب ماهی فروش خودش ماهی را پاک کند، من از نظاره ی ایشان بسیار لذت می برم. از آنجایی که دیشب خلال کردن سیب زمینی ها اشکم را درآورد (حالا خوبه پیاز نبود) امشب نودل درست کردم، راحت و بی دردسر!
حالا شما لطفاً راهنمایی کنید که:
1. سایت آشپزی خوب سراغ دارید که بتوانم از آموزش هایش استفاده کنم؟
2. کتاب یا دوره ی خوب می شناسید معرفی کنید؟