ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در پست قبلی گفتم که باور دارم عادات غلط در آموزش کشور نهادینه شده و یکی از اساسی ترین این عادات، عدم کنترل کیفیت است. حالا یک سوال مهم این است : چه کسی به کنترل کیفی فکر می کند؟
کسی که فکر نمی کند بی نقص است و از بینی دراز فیل افتاده؟! کسی که در طول زندگی از کودکی تا بزرگسالی که به مقام و منصبی دست یافته، خطاها و اشتباهات خودش را فراموش نکرده و این یادآوری باعث می شود علی رغم همه ی شایستگی و لیاقتی که با تلاش و کوشش خودش (نه روابط و وابستگی های فامیلی ش) کسب کرده جایی برای اندک احتمال خطا هم در ذهن خود داشته باشد. این نمونه ی یک شخص عبرت پذیر و عاقل است.
این انسان فرهیخته که یک درصد احتمال خطا برای افکار و اعمالش قائل است، عزت و آبرویش را طی سال ها زحمت، از سر راه نیاورده و می داند احتیاط شرط عقل است! پس قبل از حرف زدن یا اقدام کردن، فکر می کند. اما بعدش هم فکر می کند. یعنی نباید ببیند کاری که کرد چه اثر داشت؟!
متاسفانه ما سال هاست دچار و همراه افرادی هستیم که دقیقاً نقطه ی مقابل این فرد فرهیخته ی مذکور هستند. و قدمت این ابتلا، به نظر بنده، اصلا مسئله ی یک سال، دو سال، 40 سال نیست، خیلی بیشتر است. پیشرفت یا پس رفت یک روند است، یعنی ما در نقطه ی آغاز یک سیر قهقرایی نیستیم، در انتهایش هم نیستیم، بلکه در لحظه ی حال در مسیری حرکت می کنیم که هم خودش نزولی است و هم اضمحلال فردا را رقم می زند. در اطراف ما کسانی هستند که نتیجه کارشان را ارزیابی و تحلیل نمی کنند؛ مثل تیراندازی که فقط تیر می اندازد نگاه نمی کند تیرش سیبل را می درد یا دیوار را! یا مثل دانش آموزی که درس می خواند، امتحان می دهد ولی نمراتش را نگاه نمی کند! مثل کسی که برای کاهش وزن رژیم می گیرد و ورزش می کند ولی روی ترازو نمی رود!
وضعیت آموزش ما درست مانند مثال های فرضی بالا هستند، تلاش می کنند ولی تحلیل نه! حالا ما اگر در کشوری بودیم که بویی از اسلام نبرده بود، اینقدر درد نداشت. آیا دین اسلام کنترل کیفی هم دارد؟؟ بله که دارد، خوبش هم دارد. چی؟ محاسبه ی نفس !
شما دبیر هستید؟
یکی از کارهای خوبی که در این سالها صورت گرفته، حذف نمره از مقطع ابتدایی هست. حاصل نمرهگرایی در مدرسه، شخصی مثل من میتونه باشه که از استرس برفنا رفته.
باید آموزشها در جهت افزایش کیفیت زندگی باشه. اولین قدم هم آموزش سبک زندگی سالم که مقدمتر از آموزش معادلات هست.
زمان ما مدرسه رو با پادگان اشتباه گرفته بودن. نه شور و نشاطی حاکم بود و نه کسی جرات داشت اظهار نظری داشته باشه.
بیشترین چیزی که آموزش داده میشه فقط اطاعتپذیری بیچون و چراست که نسل جدید هم دیگه قبولش نداره و این باعث بیاعتنایی دانشآموزان به آموزشهای مدرسه شده.
خیر معلم نیستم
بله تقریباً همه ما زخم خورده ی استرس بی خود تحصیلی هستیم
کاملاً با شما موافقم، اصلی ترین رسالت آموزش باید به مهم ترین چیز اختصاص پیدا کند و آن هم خودِ زندگی است، چه فایده که من توانایی ذهنی یا مالی داشته باشم اما از نظر روانی سالم نباشم؟
امیدوارم سیستم آموزشی ما با این همه الگوهای موفق جهانی که قابل بررسی و پیاده سازی است تکانی بخورد
از اینکه وقت گذاشتید و مطالب رو خواندید خیلی ممنونم
جناب رعد بله دین اسلام کنترل کیفی دارد، اما فاصله زیادی است بین دانستن و عمل کردن!!! کلا ما با این سیستم بزرگ نشدیم که به دانسته هامون عمل کنیم، بلکه یاد گرفتیم هرکجا نفعمون بود از دانسته هامون استفاده کنیم و هرکجا نفعی نبود ازش بگذریم و به قولی دور بزنیم و از جاده کوتاهتر برای رسیدن به مقصودلستفاده کنیم و چنین است که ما کیفیت درستی نداریم متاسفانه
میدونم که باید تو پستهای قبلی بنویسم، اما از آنجا که تنبلم با اجازه همینجا مینویسم، قلمتون تواناست، اما اهل روزانه نوشتن نیستید و این کاملا از این چند تا نوشته شما مشخصه. بیش از حد محتاط هستید، یکمی ریلکس کنید، تعداد بچه های وبلاگی انقدر نیست که کشف بشید، مگراینکه خیلی بدشانس باشید. درهرصورت موفق باشید.
تجربه اهالی پیش کسوت بلاگ اسکای چقدر در تشخیص شان موثر است، بله واقعاً اهل روزانه نویسی نیستم، تازه شروع کردم و شما هم در جریان هستید هنوز یخم آب نشده
از نظر لطف شما متشکرم